محل تبلیغات شما



می‌روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا می‌برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می‌برم، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زینهمه خواهش بیجا و تباه می‌برم تا ز تو دورش سازم ز تو، ای جلوه امید محال می‌برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می‌لرزد، می‌رقصد اشک آه، بگذار که بگریزم من از تو، ای چشمه جوشان گناه شاید آن به که بپرهیزم من بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم، صد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

الهه ی ناز